کد قالب کانون علي اکبر (ع)؛ الگوي ايمان و ادب و شجاعت

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 69
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 137
بازدید ماه : 14420
بازدید کل : 41175
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1402

عکس متحرک و تصاویر تبریک ولادت حضرت علی اکبر

يکی از بارزترين نمونه های کمال و اسوه های پاکی و مردانگی، «علی اکبر»، شهيد بزرگ حماسه ی عاشورا و فرزند با فضيلت سيدالشهدا(ع) است. سزاوار است که از رهگذر آشنايی با شخصيت و ويژگی های اين جوان برومند و رشيد و باصلابت، از او درس جوان مردي و مقاومت و ايمان و ادب بياموزيم و نسلي را تربيت کنيم که پويای راه نورانی آن شهيد باشد.

دودمان پاک
حضرت علی اکبر (ع) مولود خانه ی امامت و پرورده ی دامان ولايت و نجابت است. تولد او در روز يازدهم شعبان سال 33 هجری در مدينه بوده است.(1) پدرش حسين بن علی (ع) و مادرش ليلی دختر «ابي مره» بود که از خاندانی جليل و با شرافت بود. به دليل اين که او بزرگ ترين پسر سيدالشهدا بود، به علی اکبر مشهور شد. البته بعضي هم امام سجاد(ع) را پسر بزرگ امام حسين (ع) مي دانند.
تربيت شايسته ی امام حسين(ع) سبب شد که علي اکبر به بهترين صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربيت و وراثت، کسب علم و فضايل از عناصر تشکيل دهنده ي شخصيت هر کس است، در وجود و زندگي او فراهم بود. خلق و خوي او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حد اعلاي برجستگي و درخشندگي بود. آن گونه که گفته و نوشته اند، رفتارش يادآور حرکات و رفتار پيامبر خدا(ص) بود و همين سبب مي گشت تا در چهره ی او شخصيت پيامبر را مشاهده نمايند و با ديدن او ياد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنند. علي اکبر، نسخه اي برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره ی طيبه و ريشه ی پاک بود و وارث همه ي خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار مي رفت.

الگوی شجاعت و ادب، اکبر
دردانه ی فاطمی نسب، اکبر
فرزند يقين، زنسل ايمان بود
پرورده ی دامن کريمان بود (2)

فضايل
علي اکبر (ع)، از جواني مجموعه اي از خوبي ها و فضيلت ها و نمونه اي روشن از فضايل عترت پاک پيامبر بود. حتي کسي چون معاويه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضايل او اقرار داشت. روزي در حضور معاويه سخن از اين بود که «رهبري دينی» شايسته ی کيست؟ حاضران گفتند: تو شايسته تريني. ولي خود معاويه گفت: نه، چنين نيست. علي فرزند حسين بن علی(ع) شايسته ترين است، چرا که هم از نسل پيامبر است، هم شجاعت بني هاشم در او جلوه گر است، هم سخاوت بني اميه!...(3) البته سخاوت بنی اميه ادعای بی اساس است. وقتي از زبان دشمن چنين اعترافي شنيده شود، دوستان چه خواهند گفت؟ اين که معاويه در شام، درباره ی او چنين تعبيراتی را بر زبان جاری می کند، نشانه ی آن است که آوازه ی کمالات او فراتر از حجاز رفته بود.
رابطه ي سرشار از ادب و احترام علي اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه ي مراحل زندگي اين دو الگوي فضيلت وجود داشت و نهايت و اوج آن، در صحنه ی عاشورا ديده مي شود که به آن اشاره مي کنيم.

در رکاب پدر
تربيت ولايي و تأديب شايسته، سبب شده بود علي اکبر همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهايت ادب، گوش به فرمان و آماده ی جان نثاری شود.
وقتي حادثه ی قيام اباعبدالله(ع) پيش آمد و امام براي مبارزه با فساد و طغيان امويان، از بيعت با آنان خودداري کرد و از مدينه خارج شد، علی اکبر در رکاب و همراه پدر بود و پس از اقامت چند ماهه در مکه، چون امام تصميم گرفت به سمت کوفه و کربلا حرکت کند، علي اکبر هم با صلابت و ايمان و عشق، در اين کاروان شهادت حضور يافته بود. سخنانش در طول راه تا رسيدن به کربلا و نقشي که در آن حماسه داشت، ستودنی است.
به نقل تواريخ، وقتي کاروان حسيني به منزلگاه «قصر بني مقاتل» رسيد، پس از استراحتي کوتاه و برداشتن آب، در مسير حرکت يک لحظه خواب چشمان حسين بن علی (ع) را گرفت، وقتي بيدار شد، فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون، و الحمد لله رب العالمين». سه بار اين جمله را تکرار کرد که به طور ضمني اشاره به حادثه ی تلخ و مصيبت و شهادت داشت.
علي اکبر که سوار بر اسب بود، با شنيدن اين ذکر (استرجاع) نزد پدر آمد و گفت: پدر جان، جانم به فدايت، برای چه استرجاع گفتی و خدا را حمد کردی؟
امام حسين (ع) فرمود: سر بر روي زين اسب نهاده بودم که لحظه اي به خواب رفتم. سواری را ديدم که مي گفت: اين گروه سير مي کنند، مرگ هم در پي آنان روان است. فهميدم که در اين سفر به شهادت خواهيم رسيد.
پرسيد: پدر جان، مگر ما بر حق نيستيم؟
فرمود: چرا فرزندم، قسم به خدايي که بازگشت همگان به سوی اوست، ما بر حقيم.
علي اکبر گفت: پس، ديگر چه باک از مردن در راه حق؟
حسين بن علي(ع) فرمود: خدا جزای خير به تو بدهد؛ بهترين پاداشي که به فرزندی نسبت به پدرش مي دهند.(4)
پس از چند روز، با محاصره ي فرات از سوي دشمن، ياران امام و خيمه گاه در مضيقه ی بی آبی قرار گرفتند. هر چه به عاشورا نزديک ترمي شد، فشار کمبود آب بيشتر مي شد و برداشت آب از فرات مشکل تر مي گشت.
روز هشتم محرم، امام حسين(ع) علي اکبر را همراه سي سوار براي آوردن آب به شريعه ي فرات فرستاد تا با شکستن حلقه ي محاصره، آب به خيمه ها بياورند. گرچه هدف، صرفا آوردن آب بود، ولی اين هدف جز با درگيري با سپاه خصم و مأموران عمرسعد، ميسر نبود.
آن گروه، صفوف دشمن را متفرق ساختند و وارد فرات شدند، مشک ها را پر از آب کرده به سوي خيمه ها حرکت کردند. در برگشت نيز با سربازان کوفه درگير شدند و با دلاوري و شهامتي که از خود نشان دادند، توانستند با موفقيت آب را به خيمه گاه برسانند.(5)

در شب عاشورا
براي ياران امام حسين(ع) به ويژه جوانان بني هاشم، شب عاشورا شبي ارجمند و سرنوشت ساز و لحظه ي تجلي عشق و ايمان بود. جوانان هاشمي يکديگر را سفارش مي کردند که فردا بايد با استفاده از اين فرصت طلايي، بزرگ ترين حماسه ي فداکاري را در راه عقيده و حمايت از امام بيافرينند.
علي اکبر از جمله ي کساني بود که اصرار داشت در نبرد فردا و در ميدان حق، پيش تاز باشد. وقتي سيد الشهدا (ع) خطاب به آن جمع دليران مؤمن فرمود: «تاريکي شب شما را فرا گرفته است، بيعتم را از شما برداشتم، از تاريکي شب استفاده کنيد و متفرق شويد و هر کدامتان دست کسي از خاندانم را بگيريد و برويد، اين قوم در پي من هستند و اگر به من دست يابند با کس ديگر کاري ندارند»؛ اين سخنان عکس العمل هاي خاصي را برانگيخت و جوانان و اصحاب، هر کدام با کلامي ابراز وفاداري و استقامت و آمادگي براي شهادت کردند.
اولين سخن را ابوالفضل العباس و علي اکبر بيان کردند و گفتند:
چرا چنين کنيم؟ هرگز مباد که پس از تو زنده بمانيم. سپس جوانان بني هاشم سخناني درمورد ماندن و فداکاري کردن تا مرز شهادت بر زبان آوردند.(6)
ياران و بستگان امام، آن شب تا سحر با شوق شهادت به عبادت و تهجد و آماده سازي خويش براي نبرد فردا مشغول بودند و علي اکبر هم در خدمت پدر و گوش به فرمان بود و براي دميدن خورشيد عاشورا لحظه شماري مي کرد تا از پيش گامان جهاد و شهادت باشد و سخني را که در راه آمدن به کربلا به پدرش گفته بود (اگر ما بر حقيم، پس باکي از مرگ نداريم) به اثبات برساند.

عاشورا، روز حماسه
خورشيد عاشورا دميد، نبرد ميان جبهه ي حق و باطل آغاز شد. يکايک اصحاب امام به ميدان رفتند و شهيد شدند. وقتي هيچ کس از آنان باقي نماند، نوبت به جوانان بني هاشم رسيد تا پاي در ميدان بگذارند.
علي اکبر، جواني رشيد و شجاع، خوش سيما و خوش سخن بود و گفتار و حرکاتش همه را به ياد پيامبر خدا (ص) مي انداخت. به حضور امام حسين (ع) آمد و از پدر اذن ميدان خواست. پدر هم اجازه داد. سوار بر اسب شد و آهنگ رفتن به ميدان کرد. پدر و پسر با هم خداحافظي کردند، اما امام، با نگاهش جوان رشيد خود را زيرنظر داشت و با حسرتي دردناک و در عين حال با شوقي فراوان به قد و بالاي فرزند نگاه مي کرد؛ نگاه کسي که از بازگشت او مأيوس باشد.
حسين بن علي (ع) دست زير محاسن خود برد، نگاهش را به آسمان متوجه ساخت و با سخناني که نشان دهنده ي جايگاه والاي علي اکبر و محبت پدر به اين فرزند دلاور بود، چنين گفت:
«خدايا! شاهد باش که شبيه ترين مردم به پيامبرت در چهره و گفتار و منطق و عمل را به سوي اين قوم فرستادم. ما هرگاه مشتاق پيامبرت مي شديم، به سيماي اين جوان نگاه مي کرديم. خدايا! برکات زمين را از اين قوم بگير و جمعشان را پراکنده و متلاشي کن، اينان ما را دعوت کردند تا ياري مان کنند، ولي با جنگ و قتالشان بر ما تعدي و تجاوز کردند.»(7)
آن گاه علي اکبر به ميدان شتافت، در حالي که هيبت پيامبر و شجاعت علي و استواري حمزه و بزرگ منشي حسين بن علي را داشت.
در معرفي خود رجز مي خواند و به آن رو به صفتان حمله مي آورد. رجزهاي حماسي او چنين بود:
«من علي، فرزند حسين بن علي هستم، از گروهي که جد پدرشان پيامبر خداست. به خدا سوگند، هرگز نبايد ناپاک ناپاک زاده بر ما حکومت کند. من با اين نيزه و شمشير، در دفاع از حق و ياري پدرم، آن قدر با شما خواهم جنگيد که نيزه ام خم شود و شمشيرم کند گردد. بر شما ضربت خواهم زد، ضربتي شايسته ي يک جوان هاشمي علوي.»
علي اکبر نبردي شجاعانه کرد و گروه بسياري را بر خاک هلاکت افکند. ضربات و حمله هاي او چنان کاري بود که سپاه دشمن را به هراس افکند، به نحوي که هنگام حمله ي او، صداي «الحذر، الحذر» (مواظب باشيد) از نيروهاي دشمن برمي خاست. رزم پرشور او، در آن هواي گرم و با لبي تشنه در آن نيم روز داغ، آن هم با سلاح و تجهيزات سنگين او را به شدت خسته و بي تاب کرد. لحظه اي دست از جنگ کشيد و به خيمه گاه آمد تا آبي بنوشد و نيروي تازه اي بيابد، ولي در خيمه ها آب نبود و حسين تشنه تر از علي اکبر بود.
امام به او فرمود: پسرم! بر حضرت محمد و علي (ع) و بر من سخت و ناگوار است که از من کمک و آب بخواهي و ياري تو برايم ميسر نباشد. سپس از وي خواست دوباره به ميدان برود و بجنگد و اظهار اميدواري کرد که از دست رسول خدا (ص) سيراب شود.

شهادت سرخ
حضرت علي اکبر، چند بار رفت و برگشت و در هر نوبت، رزمي نمايان کرد و در نهايت در حلقه ي محاصره ي سپاه دشمن قرار گرفت و از هر طرف بر پيکر او ضربه زدند و آن قدر مجروح شد و خون از بدنش رفت که بر زمين افتاد.
ستاره اي بود که بر خاک افتاد. حسين (ع) با شتاب خود را به علي اکبر رساند و سر او را بر زانو گرفت و خاک و خون از چهره و چشم فرزند زدود. علي اکبر در آخرين لحظات، چشم خويش را گشود و به سيماي سالار شهيدان نگاه کرد و ... جان باخت، در حالي که حدود 27 سال از سن او مي گذشت.
حسين (ع) که اين قرباني را در راه خدا داده بود، در پيش گاه خدا سربلند و مفتخر بود. خم شد و صورت بر صورت خونين پسر گذاشت. سپس از جوانان هاشمي کمک خواست تا جسد آن شهيد را از ميدان به عقب منتقل کنند و در خيمه ي مخصوص شهدا قرار دهند.(8)
حادثه ي عاشورا به پايان رسيد.
وقتي امام سجاد(ع) براي دفن پيکر امام و شهدا از کوفه به کربلا آمد و بدن مطهر امام حسين (ع) را به خاک سپرد، جسد فرزندش علي اکبر را هم پايين پاي آن حضرت دفن کرد.
اين که ضريح امام حسين(ع) شش گوشه دارد، دو گوشه ي جدا در پايين پا، محل دفن علي اکبر را نشان مي دهد. امروز هر کس سالار شهيدان را زيارت مي کند، اين جوان با ايمان را هم زيارت مي کند. هر کس بر حسين بن علي (ع) سلام مي دهد بر «علي بن الحسين» هم سلام مي دهد.
علي اکبر، جانبازي و فداکاري را در کربلا به اوج رساند و حمايت از حجت الهي و امام زمان خويش را به خوبي انجام داد و براي همه ي جوانان در همه ي تاريخ، يک الگوي ايمان و جهاد و مبارزه و شهادت باقي ماند.

پي نوشت :
1- عبدالرزاق المقرم، علي الاکبر، ص 12.
2- جواد محدثي، برگ و بار، ص 134.
3- مقاتل الطالبيين، ص 31. بعضي هم اين سخن را درباره ي علي بن الحسين امام سجاد (ع) دانسته اند.
4- ارشاد مفيد، ص 226 و عبدالرزاق المقرم، علي الاکبر، ص 69.
5- عبدالرزاق المقرم، علي الاکبر، ص 71.
6- همان، ص 74.
7- بحارالانوار، ج 45، ص 43.
8- همان، ص 44.(نويسنده: جواد محدثي راسخون)
ش


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: میلاد ها