دیباچه
دنیا برای بسیاری از مردم جای زینت، تفاخر، تكاثر، لهو و لعب است؛ اما گروهی از مردان خدا هرگز فریب لذت های زودگذر را نمی خورند و بر اساس گفته قرآن كریم «تجارت، آنها را از ذكر خدا غافل نمی كند». آنان در دنیا زندگی می كنند؛ اما هرگز وابسته به دنیا نیستند. آری فقط به خدا دل بسته اند و آنچه كه در مسیر كمال است. مونس آنان كتاب خدا و آیات الهی است؛ آن گونه كه اگر تمام مردم كره زمین بمیرند، اما این كتاب همراهشان باشد، هرگز احساس تنهایی و وحشت نمی كنند. امام حسین علیه السلام از جمله انسان های بی نظیر جهان هستی است كه زندگی او با قرآن عجین شده بود. او از كودكی با قرآن همراه بود؛ عاشق و دلداده قرآن بود. چون لب به سخن می گشود، كلامش آیات قرآن بود و از قرآن دفاع می كرد؛ اگر نامه ای می نگاشت، دفاع از قرآن بود و سكوتش برای اندیشیدن در آیات آن. با اذعان به این كه در این نوشتار كوتاه نمی توان كاملاً به زندگی قرآنی امام حسین علیه السلام پرداخت، اما اجمالاً به مواردی از آن اشاره خواهد شد كه از دوران كودكی حضرت تا روز شهادتش را در برگرفته است.
عشق به قرآن در دوران كودكی
امام حسین علیه السلام از كودكی به قرآن عشق فراوانی داشت؛ زیرا آیات فراوانی از قرآن در خانه شان بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل گشت و بدون تردید، امام حسین علیه السلام متأثّر از فضای قرآن حاكم بر خانواده بود. ایشان از سنین كودكی به قرائت، حفظ، تفسیر و تأویل قرآن اهمیت زیادی می داد. به چند نمونه از آنها كه در تاریخ به ثبت رسیده، دقت كنید:
الف ـ فراگیری سوره توحید
از امام حسین علیه السلام سؤال شد: از رسول خدا چه شنیدی؟ فرمود: شنیدم كه می فرمود: خداوند كارهای مهم و بزرگ را دوست می دارد و كارهای پست و حقیر را نمی پسندد... و او «قل هواللّه احد» و نمازهای پنجگانه را به من آموخت. و شنیدم كه می فرمود: هركه خدا را اطاعت كند، خدا او را بالا می برد و هركه نیت خود را برای خدا خالص كند، خدا او را نیكو سازد و بیاراید و هركه به آنچه نزد خدا است، اطمینان كند، خدا او را بی نیاز كند و هركه بر خدا بزرگی كند، خدا او را خوار سازد.
ب ـ پرسش تأویل برخی آیات از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
اسماعیل بن عبداللّه روایت كرده است: هنگامی كه آیه «و اولوا الأرحام بعضهم اولی ببعض فی كتاب اللّه»؛ (و خویشاوندان در كتاب خدا بعضی مقدم بر بعضی دیگرند) نازل شد، امام حسین علیه السلام می فرماید: تأویل این آیه شریفه را از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سؤال كردم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در پاسخ فرمودند: سوگند به خدا كه منظور پروردگار در این آیه جز شما نمی باشد. و «اولوا الأرحام» شمایید. پس اگر من از دنیا رفتم، پدرت علی از هركس به جانشینی من شایسته تر است و هرگاه پدرت علی در گذشت، برادرت حسن به جانشینی او سزاوارتر است و هرگاه حسن از دنیا رفت، تو به جانشینی او لایق تری. عرض كردم: ای رسول خدا! چه كسی پس از من به جانشینی من سزاوارتر است؟ فرمود: فرزندت علی، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش جعفر، سپس فرزندش موسی، سپس فرزندش علی، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش علی، سپس فرزندش حسن؛ پس هرگاه حسن از دنیا رفت، غیبت در نهمین فرزند تو رخ می دهد و این نه امام، از نسل تو هستند. خدا به آنان دانش و فهم مرا عطا فرموده است و سرشت آنان از سرشت من است.
ج ـ منظور از (انّ السمع و البصر و الفؤاد)چیست؟
عبدالعظیم فرزند عبداللّه حسنی گوید: سرورم امام هادی علیه السلام از پدران خود، از امام حسین علیه السلام نقل كرده است كه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: همانا ابوبكر نسبت به من همچون گوش، و عمر همچون چشم و عثمان همچون دل است. امام حسین علیه السلام می فرماید: فردای آن روز خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مشرّف شدم در حالی كه در محضر او امیرمؤمنان علیه السلام ، ابوبكر، عمر و عثمان شرفیاب بودند. از حضرت سؤال كردم: ای جدّ بزرگوار! دیروز از شما درباره این صحابه سخنی شنیدم؛ منظور چیست؟ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آری. سپس به آن سه نفر اشاره كرده، فرمود: آنان همانند گوش و چشم و دل اند و به زودی در روز قیامت در مورد این وصی من ـ سپس به علی علیه السلام اشاره فرمود ـ از آنان سؤال می شود. خدای سبحان می فرماید: «انّ السمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسئولاً» سپس فرمود: سوگند به عزّت پروردگارم كه همه امت من در روز قیامت نگه داشته می شوند و از آنان در باره ولایت علی علیه السلام سؤال می شود و این، همان فرموده خدای سبحان است كه «و نگاهشان دارید كه سؤال می شوند».
د ـ شفا یافتن به بركت سوره حمد
علامه مجلسی می نویسد: از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده كه فرمود: وقتی امام حسین علیه السلام بیمار شد، مادرش فاطمه علیهاالسلام او را نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برد و عرض كرد: یا رسول اللّه! دعا كن خداوند به پسرت شفا عنایت فرماید. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دخترم! خداوند متعال همان كسی است كه او را به تو هبه كرد و او قادر است كه پسرت را شفا دهد. در همان وقت جبرئیل نازل شد و عرض كرد: یا محمد! به درستی كه خداوند متعال سوره ای را بر شما نازل نكرده، مگر این كه در آن، حرف «فاء» می باشد. و هر فایی از آفت است؛ جز سوره حمد كه در آن، حرف فاء نیامده است. پس ظرف آبی طلب كن و بر آن چهل مرتبه سوره حمد را بخوان. سپس آن آب را بر حسین بپاش كه خداوند در اثر چنین كاری، به حسین شفا خواهد داد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چنین كرد و امام حسین علیه السلام عافیت یافت.
عشق به آیات قرآن
اگرچه شنیدن تمام آیات قرآن برای امام حسین علیه السلام لذت بخش بود، اما گاهی شنیدن برخی آیات، آن هم از زبان پدرشان، آن قدر لذت بخش بود كه وصف آن را فقط خود ابی عبداللّه علیه السلام می دانست و بس. امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم برایم نقل فرمود كه علی ابن ابی طالب علیه السلام در حالی كه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در محضر مبارك او بودند، سوره مباركه «انّا انزلناه فی لیلة القدر» را قرائت كرد. امام حسین عرض كرد: پدرجان! گویا شنیدن این سوره از دهان مبارك تو، شیرینی ویژه ای دارد! امام علی علیه السلام در پاسخ فرمود: ای فرزند رسول خدا و ای فرزندم! من از این سوره خاطره ای دارم كه تو از آن خبر نداری؛ چون این سوره نازل شد، جدّ تو پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم مرا به حضور طلبید و آن را بر من قرائت كرد. سپس دست برشانه راست من زد و فرمود: ای برادر و وصی من و ای سرپرست امّت من پس از من، و ای ستیزگر با دشمنان من تا روزی كه بر انگیخته شوند! این سوره پس از من برای توست و سپس در شأن فرزندان تو. همانا برادرم جبرئیل رویدادهای امتم را برایم بازگو كرد و او آنها را همانند حوادث نبوت برای تو بازگو می كند. این سوره در قلب تو و اوصیای تو تا هنگام طلوع فجر قائم آل محمد علیه السلام نوری درخشان دارد.
عشق به تلاوت قرآن كریم
همان گونه كه گفته شد، امام حسین علیه السلام از دوران كودكی به این كتاب آسمانی علاقه شدیدی داشت و همواره در تمام زندگی اش از قرآن سخن می گفت و لحظه ای از آن جدا نبود؛ حتی در آن روزهایی كه برای دفاع از قرآن و اسلام آماده جنگ با دشمنان اسلام بود. امام علیه السلام چه در مدینه و چه در بین مكه و مدینه و در راه عزیمت از مكه به كربلا و در كربلا، در مقاطع مختلف، از قرآن سخن به میان می آورد و با ابراز عشق به آن، میزان علاقه خود را به حاضران و آیندگان نشان می داد كه به چند مورد از آنها اشاره می كنیم:
الف ـ قرائت قرآن در بیابان سوزان
ابن عساكر از یزید الرشك، از شخصی كه با امام حسین علیه السلام گفت وگو داشته، نقل كرده است: (در منزل ثعلبیه) چشمم به چادرهایی افتاد كه در بیابان برپا شده بود. پرسیدم: این چادرها از آنِ كیست؟ گفتند: امام حسین علیه السلام. پس به نزد او آمدم و او را پیرمردی یافتم كه مشغول تلاوت قرآن بود و اشك از چشمانش برگونه ها و محاسنش سرازیر بود. عرض كردم: پدر و مادرم به فدایت ای فرزند رسول خدا! برای چه به این جا آمدی، و در این بیابان كه هیچ كس در آن یافت نمی شود، چه می كنی؟ فرمود: این نامه های اهل كوفه است كه به من نوشته اند و نمی بینم مگر آن كه همان ها قاتل من هستند. پس اگر چنین كردند، هیچ حرمتی برای خدا نبوده، مگر آن كه دریده باشند و خداوند در برابر این همه بی حرمتی، از آنها كسی را بر آنان مسلط خواهد كرد كه خوار و ذلیلشان كند.
ب ـ مهلت خواستن امام در عصر عاشورا
تمام مورّخان اسلامی ذكر كرده اند كه در عصر عاشورا، عمر بن سعد با دریافت پیام و دستور جدید از عبیداللّه بن زیاد، به محلّ استقرار امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش نزدیك شد. چون امام از هدف او آگاه شد، به برادر بزرگوار خود، قمربنی هاشم فرمود: اگر می توانی آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدای متعال می داند كه من به خاطر او نماز و تلاوت كتاب او را دوست دارم... و با این بیان، حضرت یك شب را مهلت گرفت و بار دیگر اوج عشق و علاقه خود را به قرآن نشان داد.
ج ـ خطبه شب عاشورا
امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: در شب عاشورا پدرم یاران خود را جمع كرد و برای آنها خطبه خواند. من نیز خدمت ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به یاران خود می فرمود: خدای را ستایش می كنم به بهترین ستایش هایش و او را سپاس می گویم در خوشی و ناخوشی. بار خدایا! تو را سپاس می گزارم كه ما را به نبوّت گرامی داشتی و علم قرآن و فقه دین را به ما كرامت فرمودی و گوشی شنوا و چشمی بینا و دلی آگاه به ما عطا كردی؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.
د ـ در چادرهای حسینی چه گذشت؟
در شب عاشورا در میان خیمه های یاران امام، جنب و جوش فوق العاده ای به چشم می خورد. برخی سلاح خود را برای جنگ آماده می ساختند؛ عده ای مشغول عبادت و مناجات و راز و نیاز با پروردگار بودند و بعضی هم با قرآن اُنس گرفته بودند. از ضحاك بن عبداللّه مشرقی نقل شده است كه در شب عاشورا، هرچند لحظه یك بار، گروهی سواركار از لشكریان عمربن سعد به عنوان مأموریت و نظارت به پشت خیمه های حسین بن علی علیه السلام می آمدند و به وضع این خیمه نشینان سر می كشیدند. یكی از آنان صدای امام را كه این آیه شریفه را می خواند، شناخت: «ولا یحسبنّ الذین كفروا انّما نملی لهم خیرٌ لأنفسهم انّما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذابٌ مهین ماكان اللّه لیذر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتی یمیزالخبیث من الطیب...» آنان كه كفر ورزیدند، گمان نبرند مهلتی كه به آنان می دهیم، به نفع آنها است؛ بلكه به آنان مهلت می دهیم تا برگناهان خود بیفزایند و برای آنان عذابی است ذلتبار. خداوند مؤمنان را بر این وضعی كه هستند، واگذار نخواهد نكرد تا بد را از نیك و ناپاك را از پاك جدا سازد. آن مرد با شنیدن این آیه، گفت: به خدا سوگند! افراد نیك، ما هستیم كه خدا ما را از شما جدا كرده است. «بُرَیر» جلو آمد و به او پاسخ داد: ای مرد فاسق! خدا تو را در صف پاكان قرار داده است؟ به سوی ما برگرد و از این گناه بزرگ خود توبه كن؛ به خدا سوگند كه ماییم افراد پاك. آن مرد از روی استهزاء گفت: «و انا ذلك من الشاهدین؛ من نیز بر این شهادت می دهم»، آن گاه به سوی اردوگاه لشكر ابن سعد برگشت.
نظرات شما عزیزان: