کد قالب کانون سئوالات تاریخی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 946
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 1014
بازدید ماه : 15297
بازدید کل : 42052
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : شنبه 30 ارديبهشت 1402

جنون شهرت

جنون شهرت!

چکیده :

«کسروی» جنون شهرت داشت؛ ولی چون بضاعت علمی قابل توجهی نداشت و این سرمایه ناچیز علمی به هیچ وجه کافی برای اشباع حس شهرت طلبی بی‌حساب او نبود، راهی جز این ندید که دست به یک مبارزه خطرناک بزند. لذا با مبارزه با مقدسات مذهبی و مفاخر ملی و ادبی و ناسزاگویی و دشنام دادن و حملات صددرصد بی‌منطق و به آتش کشیدن کتب مذهبی و دیوان‌های شعرای نامی به این منظور خود نائل گشت و در میان عموم طبقات شهرت بسزائی پیدا نمود؛ اما چه شهرتی؟ یک شهرت شیطانی و رسوا و مسخره!


جنون شهرت! / جشن کتاب‌سوزی

حضرت آیت الله العظمی‌‌‌‌ مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، بهمن 1340، سال سوم، شماره 12.


جنون شهرت! / جشن کتاب‌سوزی

به دنبال اعتراض شدید جمعی از طبقات مختلف نسبت به رأی غیرقانونی صادره از شعبه 9 دادگاه جناحی تهران مبنی بر «تبرئه پیروان کسروی» در موضوع نشر اوراق ننگینی که در آن‌ها نسبت به مقدسات اسلامی توهین شده بود، و مقاله مستدلی که در این مجله تحت عنوان: «مردم را به دستگاه قضائی بدبین نکنید» چاپ شد، اطلاع حاصل شد که مقامات ذی صلاحیت تهران نسبت به این موضوع عطف توجه نموده و از رأی مزبور پوزش خواسته شد. ضمناً‌ دستور تعقیب اعضاء مؤثر دادگاه مزبور نیز داده شده تا اگر تعمدی در کار بوده به کیفر قانونی خود برسند. ما ضمن تشکر از این اقدام به موقع دستگاه‌های قضایی امیدواریم نتیجه‌ی آن مثبت و موجب تسکین افکار عمومی باشد. ضمناً برای توجه اولیاء امور و خوانندگان محترم نسبت به ماهیت این افراد منحرف، گوشه‌ی دیگری از افکار جنون آ‌میز آن‌ها را ذیلا از نظر می‌گذرانیم.(1)

***

کسانی که با نوشته‌های کسروی و پیروان او سر و کار دارند می‌دانند که یکی از کارهای «جنون‌آمیز» آن‌ها این بود که هر سال در اول دی‌ماه «جشن کتاب سوزان»! و یا به تعبیر خودشان «روز به کتاب سوزان»! می‌گرفتند و تعدادی از کتاب‌های مقدس دینی و دیوان‌های نفیس شعرای نامی ایران مانند سعدی و حافظ را دیوانه‌وار به آتش جهل و جنون می‌سوختند و به یکدیگر تبریک می‌گفتند!! بد نیست قبلا چند جمله از کتابچه «دیماه با هماد آزادگان» مربوط به سال 1337 که ناشر افکار این جمعیت بوده و دادستان تهران به اتکای آن اعلام جرم علیه ناشرین کرده و با نهایت تأسف شعبه 9 دادگاه جناحی تهران رأی کذایی را درباره آن‌ها صادر نموده، نقل کنیم و سپس به تجزیه و تحلیل موضوع بپردازیم:

در صفحه شش از قول کسروی چنین نقل می‌کند: «من آشکارا می‌گویم بسیاری از کتاب‌هایی که نزد دیگران ارجمند است ما به آتش می‌اندازیم! اینک کتاب‌ها روی آن‌ها گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ، و مفاتیح الجنان و مانند این‌هاست و همه آن‌ها درخور آ‌تش است»!!... سپس اضافه می‌کند: «آقای کسروی برخاسته میانه میز و بخاری ایستاد و چنین گفت: به نام خدا، و به خواست او، این کتاب‌ها را به آتش می‌اندازیم؛ بلند باد نام خدا که ما را با این کار فیروز گردانیده این کتاب‌ها سرچشمه گمراهی‌هاست»!!... و در صفحه بعد چنین می‌خوانیم: «چون اینها را گفتند کتاب را به درون بخاری انداختند همچنان یکایک کتاب‌ها را برداشته درباره هر یک سخنی می‌گفتند و به آتش می‌انداختند، از کتاب‌هایی که آورده بودند چند نسخه از گلستان سعدی و دیوان حافظ بود، روی هم رفته 59 جلد کتاب روی میز چیده شده بود! سپس بار دیگر بخاری از کتاب‌ها پر گردید!...» این بود نمونه‌ای از نوشته‌های آن‌ها درباره جشن کتاب سوزان.

***

من هر چه فکر کردم نامی برای اینگونه افراد پیدا کنم نامی جز «دیوانگان خطرناک»! پیدا نکردم؛ راستی هم خطر آن‌ها از دیوانگان زنجیری تیمارستان تهران بیشتر است، زیرا اینها ظاهراً عاقلند و آزاد، اما آنها دیوانه‌اند و در زنجیر و همه مردم هم آن‌ها را می‌شناسند و از آن‌ها پرهیز می‌کنند. معمولا هر گاه کسی علاقه شدید و بی‌حسابی نسبت به یک موضوع پیدا کند به حدی که به خاطر آن تمام قیود اخلاقی و قوانین اجتماعی را زیرپا بگذارد از آن تعبیر به «جنون» می‌کنند، منتها اگر این علاقه سوزان بر محور «ثروت اندوزی» دور بزند می‌گویند «جنون ثروت» پیدا کرده و اگر در مورد مقام و منصب باشد «جنون مقام»! روی همین حساب انواع مختلفی از جنون را در گوشه و کنار یک اجتماع می‌توان پیدا کرد. ولی در میان آن‌ها هیچ‌یک خطرناک‌تر و رسواتر از «جنون شهرت» نیست؛ به دلیل اینکه برای به دست آوردن ثروت و مقام ممکن است بدون سر و صدا با زدوبندها و فعالیت‌های نامشروعی به مقصود رسید. ولی بیچاره کسی که مبتلا به جنون شهرت باشد، غالباً کارش به رسوائی می‌کشد. چون تحصیل شهرت برای کسی که یک صفت بارز و ممتاز، یک شخصیت علمی، سیاسی و... ندارد ممکن نیست، لذا مجبور می‌شود دست به کارهای خطرناک و احمقانه‌ای بزند و از این راه نام خود را بر سر زبان‌ها بیاندازد.

بدون شک کسروی از این‌گونه افراد بود. وی همانطور که از نوشته‌هایش پیداست بضاعت علمی قابل توجهی نداشت، اطلاعات او تقریباً منحصر به تاریخ و کمی هم نویسندگی بود، واضح است که این سرمایه ناچیز علمی به هیچ وجه کافی برای اشباع حس شهرت طلبی بی‌حساب او نبود، راهی جز این ندید که دست به یک مبارزه خطرناک بزند. پس فکر کرد در میان موضوعاتی که در این کشور مورد توجه است دو چیز بیش از همه اهمیت دارد: اول عقائد مذهبی است که از دیرزمانی با دل و جان این ملت آمیخته شده؛ و در درجه بعد توجه مخصوص به بزرگان «شعر و ادب» است که به حکم اینکه کشور ایران کشور ذوق و ادب می‌باشد احترام فراوانی برای نوابغ شعر و ادب قائلند. کسروی در میان شعرای نامی ایران کسی را مشهورتر و مبرزتر از «سعدی و حافظ» پیدا نکرد، لذا لبه تیز حمله خود را متوجه آن‌ها کرد، و حقاً با مبارزه با مقدسات مذهبی و مفاخر ملی و ادبی و ناسزاگویی و دشنام دادن و حملات صددرصد بی‌منطق و به آتش کشیدن کتب مذهبی و دیوان‌های شعرای نامی به منظور خود نائل گشت و در میان عموم طبقات شهرت بسزائی پیدا نمود، اما چه شهرتی؟ یک شهرت شیطانی و اهریمنی؛ یک شهرت رسوا و مسخره!.

***

آتش‌سوزان برای چه؟

گرچه کارها و سخنان کسروی و پیروان او با هیچ منطقی همراه نیست و شایسته این نمی‌باشد که مورد تجزیه و تحلیل منطقی قرار گیرد؛ زیرا با کسی که افتخارش بدگویی و ناسزا و دشنام و سوزاندن و ‌آتش زدن است باید طور دیگری حرف زد و منطق و حرف حساب را برای افراد عاقل و فهمیده‌ای که سرشان به حساب است باید گذاشت؛ اما در عین حال چون عادت ما همیشه این است که در بحث‌های خود با دگران هموراه روی استدلالات منطقی تکیه می‌کنیم لذا روی موضوع آتش سوزان کتاب از این نظر دقت می‌کنیم: شما فکر کنید در دنیایی که تمام ملت‌ها به کتابخانه‌های مجهز خود افتخار می‌کنند و هزینه‌های سنگینی صرف تأسیس کتابخانه‌های بزرگ و جمع‌آوری کتاب از هر گوشه جهان می‌کنند و از هر گونه کوشش برای حفظ کتاب‌های خود مضایقه ندارند آيا هیچ عاقلی ممکن است سوزاندن کتاب را افتخار خود بدند، جنایت بزرگ «آتش سوزان کتاب» را جشن بگیرد؟!

راستی حیرت‌آور است دیگران با صرف وقت و هزینه فراوان آثار ادبی بزرگان شعر و ادب فارسی مخصوصاً آثار «سعدی و حافظ» را به زبان‌های خود ترجمه و چاپ می‌کنند؛ آیا اگر بشنوند که در قلب مملکت ما یک عده که در سرتاسر وجودشان یک جو علاقه به این آب و خاک نیست آثار آن‌ها را طعمه آتش ساخته و جشن می‌گیرند و ما هم می‌نشینیم و تماشا می‌کنیم و حتی روزنامه‌نویس‌های ما گاهی در لفافه از اعمال آن‌ها طرفداری می‌کنند، چه خواهند گفت؟! آیا ما را مردمی لایق و حق‌شناس می‌دانند؟

اگر مسلمانان دنیا بدانند که روزی در مرکز کشور ما مردی پیدا شد و جشنِ کتاب سوزان گرفت و کتاب مفاتیح الجنان که مشتمل بر چهارده سوره قرآن مجید! و هزاران نام مقدس «الله» و مانند آن بود طعمه آتش ساخت و پیروان او هم بر این عمل ننگین و شرم‌آور افتخار کردند و نشریه‌ای منتشر ساختند و یک قاضی به اصطلاح مسلمان هم، رسماً عمل آن‌ها را مطابق با موازین قانون شناخت و بر آن صحه گذارد؛ به ما چه خواهند گفت؟ آیا آن‌ها حق دارند ما را یک مسلمان لایق و غیور ندانند، آیا این عمل لطمه شدیدی به حیثیت و آبروی ما نمی‌زند؟ این است معنی مسلمان بودن؟ و این است معنی ایرانی بودن؟!

گیرم که کسی مندرجات یک کتاب را به عقیده خود صحیح نمی‌دانست، آیا راه آن این است که بردارد با بیانات منطقی به آن پاسخ بگوید یا آن را بسوزاند؟ آیا سوزاندن یک کتاب کوچک‌ترین اثری در وضع مطالب و مندرجات آن دارد؟ این عمل درست مثل این است که کسی برای مبارزه با فلان دستگاه فرستنده، رادیو خود را بسوزاند. وانگهی در عصری که به وسیله چاپ، هزاران نسخه از یک کتاب در مدت کوتاهی آماده نشر می‌شود و از هر کتاب در گوشه و کنار هزاران نسخه وجود دارد آیا سوزاندن چند نسخه از آن کمترین تأثیری در مبارزه با آن کتاب دارد!

به عقیده‌ی ما پیروان معدود کسروی ـ با اینگونه اعمال و حرکات وحشیانه و زننده ـ یا راستی مبتلا به اختلال روحی هستند و باید پس از معاینه طبی به وسیله پزشکی قانونی و تأیید ابتلای آن‌ها، یکسر روانه تیمارستان شوند و مردم از شرشان راحت، و در غیر این صورت به عنوان «دشمنان مذهب رسمی کشور» از یک طرف و «دشمنان ملیت‌ها» از طرف دیگر محاکمه و شدیداً مجازات شوند.

 پی نوشت:

(1). گرچه بنا بود پس از بحث «توحید و پاسخ ایرادات مادی‌ها» بحث «صفات خدا» که از جالب‌ترین بحث‌های این رشته است عنوان شود، اما نظر به جهتی که در بالا اشاره شد و نظر به اینکه این شماره آخرین شماره سال سوم مجله است مناسب‌تر این دیدیم که بحث جدید را برای سال جدید (سال چهارم) بگذاریم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: تاریخی
برچسب‌ها: پرسش وپاسخ