برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
ما باید مبنای حرفمان قرآن و احادیث باشند، برخی موضوعات آیه صریح قرآن هستند و به هیچ وجه نمیتوانیم خودمان تعبیر کنیم و یا در آن دست ببریم، حداقل اگر میخواهید برداشتهای دیگر را از آیات قرآن بگویید، باید آنها را به عنوان احتمالات بگویید و در عین حال احتمالات دیگر را هم بیان کنید.
نباید مشکلات را به گونهای مطرح کرد که مخاطب از انقلاب پشیمان شود
یکی دیگر از موضوعاتی که من درباره سخنان آقای آقامیری باید بگویم این است که گاهی در موضوعات سیاسی، اقتصادی و مدیریتی شما به گونهای سخن میگویید که مردم از انقلاب پشیمان میشوند در حالی که من میبینم شما از امام سخن میگویید و از کتابش مثال میآورید، این نشانه این است که انقلاب را قبول دارید اما در سخنان به گونهای مسائل را مطرح میکنید که مخاطب بگوید کلاً اشتباه کردیم انقلاب کردیم.
ما باید بپذیریم که در فقه اختلاف نظر وجود دارد، مثلاً امسال عید فطر شاهد بودیم که مقلد یک مرجع افطار کرد و مقلد مرجعی دیگر روزه گرفت. اختلافات فقهی وجود دارد و باعث نمیشود که کسی دیگری را کافر بشمارد، اما گاهی ما این اختلافات را به رسمیت نمیشناسیم. در معارف نمیتوانیم یک آیه را بگوییم و آیات دیگر را نادیده بگیریم باید همه قرآن را با هم بیان کنیم در مورد موضوع خلود در جهنم خداوند میگوید: «خالدین فیها» مگر این که خدا نخواهد.
رفیعی: اگر امثال صدام به بهشت بروند عدل الهی زیرسؤال میرود/ آقامیری: مشرکان و جنایتکاران هم در جهنم جاودان نیستند
به گزارش خبرنگار قرآن و فعالیتهای دینی خبرگزاری فارس میزگرد و مناظره بین حجتالاسلام ناصر رفیعی و سیدحسن آقامیری از ساعت ۱۰:۳۰ امروز به میزبانی حجتالاسلام سرلک برگزار و این گفتوگو به صورت زنده و مستقیم از طریق فضای مجازی پخش شد.
در آغاز این گفتوگو حجتالاسلام رفیعی با اشاره به استقبال مردم از این برنامه گفت: طی چند روز اخیر در خیابان، خودرو و فرودگاه همه مردم راجع به این برنامه با من سخن میگفتند که نشان دهنده دغدغه مردم است و ضروری است متولیان فرهنگی، سازمان تبلیغات و حوزههای علمیه باب این گفتوگوها را باز کنند و به جای اینکه یک نفر بنشیند و برای مردم سخن بگوید دو به دو بنشینیم درباره موضوعات صحبت و بحث کنیم.
حال که برخی از موارد کاربرد واژه عدل در کتب لغت روشن شد، به جهت تقابلی که میان عدل و ظلم وجود دارد، لازم است به کاربردهای واژه ظلم در لغت عرب نیز اشاره شود.
«عدل» یک اصل دینی است و برای رسیدن به معنای آن از نگاه دین، باید کاربردهای آن در متون دینی بررسی شود. از سوی دیگر، روشن است که پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان مبلّغان و مبیّنان دین الهی، اصطلاح جدیدی برای واژه ها اختیار نکرده و آن ها را در معنای لغوی خود به کار برده اند؛ پس برای فهم واژه ها در حوزه دین ناگزیر باید به معنای لغوی آن ها در عصر نزول و صدور مراجعه کرد.
«عدل الهی» به جهت پیوند با موضوع جبر و اختیار یکی از مباحث مهم و اصولی در همه ادیان الهی است و در اسلام نیز جایگاهی ویژه دارد. اعتقاد به عدل الهی و اختیار انسان در افعال خویش، در میان ادیان الهی، اهمّیّتی بنیادین دارد. تمام ارزش و کمال انسانی به اختیار و آزادی او وابسته است و با اعتقاد به مجبور بودن آدمی در اعمالش، هیچ ارزش و کمالی برای انسان نمی توان درنظر گرفت.
عذاب های ابدی چگونه با جسم فناپذیر انسان سازگار است؟
اگر سؤال شود كه عذاب هاي ابدي با جسم فناپذير انسان چگونه سازگار است؟ بايد گفت كه پاسخ آن پيچيده نيست؛ چون هيچ چيز در عالم جز ذات پاك خدا بالذّات ابدى نمى باشد؛ بلكه همه در ذات خود - جز خداوند سبحان - فانى اند و بقاء تنها سزاوار ذات پاك اوست؛ ولى اين مانع از آن نخواهد بود كه موجودات امكانى، بالغير ابدى باشند؛ يعنى خداوند دائماً به آنها امداد هستى برساند و هر زمان فرسودگى يابند آنها را بازسازى و نوسازى كند و به تعبير فلسفى «امكان بالذّات» منافاتى با «وجوب بالغير» ندارد.
اگر سؤال شود كه عذاب هاي ابدي با جسم فناپذير انسان چگونه سازگار است؟ بايد گفت كه پاسخ آن پيچيده نيست؛ چون هيچ چيز در عالم جز ذات پاك خدا بالذّات ابدى نمى باشد؛ بلكه همه در ذات خود - جز خداوند سبحان - فانى اند و بقاء تنها سزاوار ذات پاك اوست؛ ولى اين مانع از آن نخواهد بود كه موجودات امكانى، بالغير ابدى باشند؛ يعنى خداوند دائماً به آنها امداد هستى برساند و هر زمان فرسودگى يابند آنها را بازسازى و نوسازى كند و به تعبير فلسفى «امكان بالذّات» منافاتى با «وجوب بالغير» ندارد (دقت كنيد). بنابراين همان گونه كه خداوند مرتّباً به بهشت و دوزخ امدادِ وجود مى رساند و آنها را باقى و برقرار مى گذارد، جسم بهشتيان و دوزخيان نيز مشمول اين قانون است، آنها نيز به قدرت امدادهاى الهى هميشه باقى مى مانند تا پاداش و كيفر ابدى خود را ببينند، خلاصه اینکه فنا در صورتى است كه امدادى از برون نرسد و نوسازى نشود.(1)
اینکه در روایات وارد شده: «أَوْلَادُ الْمُشْرِكِينَ مَعَ آبَائِهِمْ فِي النَّار»؛ (اطفال مشرکین به همراه پدران شان در آتشند)، چگونه با عدل الهی تطابق دارد، در حالی که اطفال با اختیار خود در خانواده مشرکین متولد نشده اند؟ چرا اینان به گناه پدارن شان مجازات می شوند؟!
این روایت از لحاظ سندی اعتباری ندارد و علمای رجال حدیث «وهب بن وهب» را که در سند حدیث قرار دارد، كذّاب می دانند. سایر ادله هم - اعم از آیات و روایات - که مسئولیت گناه هر کسی را مربوط به خودش می دانند، مضمون این روایت را نفی و رد می کنند. ضمن اینکه طبق برخی روایات، كودكان بعد از مرگ دوباره آزمایش می شوند و فقط اگر از فرمان خدا سرپیچی کردند وارد جهنم خواهند شد. از طرفی بنابر دلالت ادلّه متقن دینی، همه کودکان فطرتا پاک هستند و از اوّل كافر متولد نمی شوند تا به خاطر چنین کفری مستوجب عقاب باشند! بر فرض اگر چنین حدیثی را قبول کنیم، دلالت آن شامل اولادی است که مکلّف شده و راه پدران خود را ادامه و در آزمایشات الهی کفر خود را نشان داده اند، نه کودکان غیر مکلّف؛ چرا که تعذيب غير مكلّف قبيح شمرده می شود و خدا از انجام چنین قبیحی منزّه است. در آخر و با وجود همه این پاسخ ها، به نظر می رسد بهترین راه واگذار کردن علم این امر به خداست و او هرگز به بندگانش ظلم نمی کند.
اینکه در بعضی از روایات همه سادات - حتی سادات گناهکار - را از مجازات الهی در امان دانسته اند، با عدل الهی سازگار است؟!
منظور از ذریّه در اين جا فرزندان خلفی(جانشینان شایسته) هستند كه عملکردشان در چارچوب آموزه های اجداد معصوم شان باشد. قرآن مي فرمايد: «وقتی قيامت برپا مي شود، ملاك در آن روز نسب نيست» و در جای دیگر معیار برتری را «تقوا» بیان کرده است. اگر تقوا نباشد فرزند پیامبر(ص) بودن فضیلتی به همراه ندارد، همچون پسر نوح كه خطاب آمد: «او از اهل تو نيست». حتّی طبق آیات قرآن، پیامبر(ص) كه اصل اين شجره طيّبه است اگر مشرک شود یا بر خداوند دروغ بندد مجازات می گردد. روایاتی نیز وجود دارد که رستگاری را مربوط به اهل بیت «معصوم»(ع) به عنوان بارزترین مصداق سادات می دانند.
اینکه در روایات وارد شده: «أَوْلَادُ الْمُشْرِكِينَ مَعَ آبَائِهِمْ فِي النَّار»؛ (اطفال مشرکین به همراه پدران شان در آتشند)، چگونه با عدل الهی تطابق دارد، در حالی که اطفال با اختیار خود در خانواده مشرکین متولد نشده اند؟ چرا اینان به گناه پدارن شان مجازات می شوند؟!
توجّه به اوصاف الهى سبب مى شود كه انسان چشم دل را به نقطه كمالِ مطلق بدوزد و سعى كند در سير درونى و برونى، خود را به او نزديكتر سازد و اين نزديكى سرانجام سبب تخلّق به اخلاق الهى و انعكاس صفات خداوند در اخلاق و عمل انسان مى شود. بنابراين هر قدر انسان به او نزديك تر شود، اين صفات در او قوى تر مى شود، مخصوصاً در مسأله عدل الهى. اهميّت مسأله عدالت در اسلام به قدرى است كه هيچ چيز حتی دوستى ها و دشمنى ها، قرابت ها و خويشاوندى ها هيچ كدام نمى تواند مانع آن شود.
عدل خداوند در دو حوزه قابل توجه است. یکی اینکه خلقت و تصرفات خداوند در تکوین و هستی مطابق با عدل است و هیچ ظلمی از سوی خداوند متوجه هیچ موجودی نیست. این عدل الهی عدل تکوینی خداوند نامیده می شود. عدل تشریعی خداوند به این معنا است که در تشریع احکام، دستورها و تکالیف الهی بر اساس عدل و دادگری استوار است؛ یعنی خداوند قبل از صدور حکم قدرت و توانایی و اندازه امکانات بندگان را در نظر می گیرد و پس حکم را مبنی بر انجام آن صادر می کند. در این مقاله به این امر پداخته شده است.
“عدل” در لغت به معناى “ميانه روى” و اجتناب از افراط و تفريط است و اگر با “عن” متعدّى شود، به معناى عدول و انصراف مى آيد. اين واژه به معناى مثل و هم اندازه (معادل) نيز به كار گرفته مى شود و گاه به معناى بدل و جانشين و فديه است.[1] اما در علم كلام و عقايد و… از حيث معانى زیر مورد بررسى قرار مى گيرد:
عدل بدين معنى كه: دادگر است و به كسى ستم نمى نمايد و كارى را بدون حكمت انجام نمى دهد، بنا براين هرچه را مى آفريند و روزى مى دهد و آنچه را مى دهد و باز مى ستاند از روى مصلحت است اگرچه ما نمى دانيم. همانطورى كه اگر دكترى به بيمار خود داروئى داد مى دانيم كه: در آن مصلحتى است گرچه آن مصلحت بر ما پوشيده باشد بنا بر اين اگر ديديم: خداوند متعال كسى را ثروتمند و ديگرى را تهيدست نموده، و يا به يكى شرافت بخشيده و به ديگرى نبخشيده، يا يكى را مريض كرده و ديگرى سالم است، و از اين قبيل كارها... بايد عقيده مند باشيم كه: همه اينها از روى حكمت و مصلحت است گرچه ما به حكمت آن پى نبريم.
چنانچه در روايت آمده كه حضرت موسى(ع) از خداوند درخواست كرد: برخى از دادگريهاى خود را كه در ظاهر مشكل مى آيد باو نشان دهد، خداوند باو فرمود كه: به صحرا رود و بر سر چشمه آبى در كمين بنشيند تا جريانى را مشاهده كند. موسى (ع) بدانجا رفت و ديد: اسب سوارى در سر چشمه پياده شد و پس از رفع احتياج از آنجا دور شد ولى هنگام رفتن فراموش كرد كيسه پول خود را همراه ببرد.
پس از چندى كودكى آمد كيسه را برداشت و رفت سپس پير مرد كورى از راه رسيد و مى خواست وضو بگيرد كه دراين هنگام مرد سوار برگشت و چون كيسه پول خود را نديد پير مرد نابينا را بسرقت پولش متهم ساخت، كشمكش بين اين دو در گرفت تا اينكه بالاخره اسب سوار كور را كشت. خداوند به موسى وحى فرمود كه: اسب سوار مال پدر كودك را دزديده بود، مال را بورثه پدر: (همان كودك) برگردانديم و كور پدر اسب سوار را كشته بود كه اينك به كيفر خود رسيد. اين بود نمونه اى از عدل و دادگسترى خداوند، گرچه از نظر كوته بين ما درست نيست.
متکلمین برای اثبات عدل الهی به دلایلی استناد کرده اند از جمله:
اثبات عدل الهی
برهان اول
در نظر عقل، عدل کاری شایسته و ظلم عملی ناشایست است و خداوند حکیم از انجام کارهایی که عقل ناشایست می شمارد، منزه است. پس، خداوند هیچگاه مرتکب ظلم و ستم نمی شود و تمام کارهای او عادلانه است.
برهان دوم
اگر فرض کنیم خداوند سبحان مرتکب ظلم می گردد، با سه احتمال رو به رو خواهیم بود:
الف: یا این عمل ناشی از جهل است. که این با علم مطلق الهی ناسازگار است.
ب: یا این عمل از نیاز و فقر سرچشمه می گیرد. و در بحث غنی بودن خداوند ثابت شده که خداوند غنی مطلق است.
ج: یا ظلم، مقتضای ظلم است. با اینکه در بحث حسن و قبح عقلی ثابت شد که خداوند فعل زشت و قبیح انجام نمی دهد و تمام افعال خداوند عادلانه است.
برهان سوم
برخی از اندیشمندان معتقدند که عدالت را در چند مقام و جایگاه باید در نظر گرفت و هر کدام را با دلیلی اثبات کرد:
الف: عدالت در مقام تکلیف
اگر خدای متعال، تکلیفی بالاتر و فوق طاقت بندگان، تعیین کند امکان عمل نخواهد داشت و کار لغو و بیهوده ای خواهد بود و حکمت الهی اقتضا میکند که این تکالیف، متناسب با توانایی های مکلفین باشد تا نقض غرض لازم نیاید زیرا غرض خداوند انجام تکالیف بندگان است برای بدست آوردن خیر و مصلحت و رسیدن به سعادت واقعی، وقتی خداوند تکالیفی به عهده آنها بگذارد که نتوانند انجام دهند چگونه این غرض ایجاد خواهد شد.
ب: عدالت در مقام قضاوت بین بندگان
این کار به منظور مشخص شدن استحقاق افراد برای انواع پاداش و کیفر، انجام می گیرد و اگر بر خلاف قسط و عدل باشد نقض غرض خواهد شد.
ج: عدالت در مقام پاداش و کیفر
با توجه به هدف نهایی آفرینش کسی که انسان را برای رسیدن به نتایج کارهای خوب و بدش آفریده است اگر او را بر خلاف اقتضای آنها پاداش یا کیفر دهد به هدف خودش نخواهد رسید.
پس صفات ذاتیۀ خداوند باعث می شود تا رفتار او حکیمانه و عادلانه باشد و هیچ صفتی که اقتضای ظلم و ستم یا لغو و عبث را داشته باشد در او وجود نداشته باشد.
خداوند صفات بسیار زیادی دارد اما میان آنها تنها صفت عدل است که به عنوان یکی از اصول دین و یا بهتر بگویم یکی از اصول مذهب شیعه به شمار می رود و اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر عدل الهی خوب بیان شود بسیاری از شبهاتی که در بحث توحید و خداشناسی مطرح می گردد کاملا بر طرف می شود زیرا اکثر این شبهات به عدل خدا بازگشت دارند.
عدالت خداوند
یکی از مسائل محوری و مهم در کلام ادیان الهی، اصل عدل و حکمت است که زیر بنای بسیاری از مسائل کلامی بشمار میرود و در ابواب مختلف به آن استناد میشود.
در مذهب شیعه عدل از اصول دین شمرده شده است. البته عقیده به همه صفات خداوند از اصول دین است اما تمرکز بر صفت عدل خداوند به این دلیل در مذهب شیعه انجام گرفته که برخی مذاهب اسلام در مسئله عدل خداوند راهی را رفته اند که با عقل سازگار نیست. به این معنی که آنان این باور را پذیرفته اند که عقل انسان توانایی تشخیص عدل از ظلم را ندارد و هر کاری را که خداوند انجام دهد و یا دستور بدهد همان عدل است. در این مقاله با توجه با این اختلاف بیان گردیده که چرا در مذهب شیعه عدل از اصول دین قرار داده شده است.
قبلا دانستن این مسئله لازم به نظر مى رسد که عقل ما «خوبى» و «بدى» اشیا را تا حدود قابل توجّهى درک مى کند (این همان چیزى است که دانشمندان از آن به عنوان حسن و قبح عقلى یاد مى کنند).
مثلا مى دانیم عدالت و احسان خوبست، و ظلم و بخل بد است، حتّى قبل از این که دین و مذهب از این امور سخن گوید براى ما روشن بوده است، هر چند مسائل دیگرى وجود دارد که علم ما براى درک آن کافى نیست، و باید از رهنمود رهبران الهى و پیامبران استفاده کند.
چرا از میان صفات خداوند، عدل را مستقلاًّ جزءِ اصول دین شمرده اند؟
فرق میان «عدالت» و «مساوات»
1- چرا از میان همه صفات، عدل برگزیده شده؟
در این بحث قبل از هر چیز باید این نکته روشن شود که چرا عدالت که یکى از صفات خدا است از سوى علماى بزرگ به عنوان یک اصل از اصول پنجگانه دین شناخته شده است؟
خداوند عالم است؛ قادر است؛ عادل است؛ حکیم است؛ رحمان و رحیم و ازلی و ابدی است؛ خالق و رازق است؛ چرا از میان همۀ صفات ، فقط عدالت برگزیده شد ، و یکی از اصول پنجگانه دین مقرر گردید؟
به وبلاگ من خوش آمدیداین وبلاگ در راستای انتشار فعالیتهای فرهنگی ،هنری ،قرآنی ، اعتقادی، دینی ومذهبی ، تربیتی کانون فرهنگی وهنری امام حسن مجتبی شهر سلامی ایجاد وراه اندازی شده است