کد قالب کانون اوصاف دين در قرآن

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1016
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 1084
بازدید ماه : 15367
بازدید کل : 42122
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : جمعه 1 ارديبهشت 1403

دين و مدرنيته

پرسش بسيار مهمي كه قابل طرح است اين است كه آيا دين آينده اي دارد يا نه؟ آيا دين در برابر سيطره جهاني مدرنيته توان ايستادگي دارد يا نه؟ ما پاسخ اين پرسش را در اين مقاله داده ايم و گفتيم دين ، قانوني از قوانين حاكم بر نظام هستي و انسان است. در حقيقت قوانيني كه بر جهان ماده يا رشد گل و گياه حاكم است با قوانين تشريعي كه در قالب دين آمده گوهرا يكي بيش نيست و به زبان ديني ربوبيت تكويني و ربوبيت تشريعي الهي تضادي با هم ندارند. در نتيجه دين در برابر مدرنيته دوام مي آورد و به هيچ وجه منسوخ نمي شود. زيرا قانون ثابت و جاودان است و قابل تغيير و نسخ نيست. سوال ديگر اين كه آيا دين با مدرنيته قابل جمع است؟
مدرنيته اگر به عنوان يك نوع جهان بيني و نظام ارزشي مادي مطرح شود. طبعا با جهان بيني و نظام ارزشي ديني قابل جمع نمي باشد. «آنكه بناي خويش را بر تقوا و رضاي او پايه نهاده است بهتر است يا آن كه بناي خويش را بر لب سيلگاهي نهاده كه فرو ريختني است.» (توبه ، 109)
خلاصه اين كه مدرنيته چون بر خلاف نظام هدفمند جهان آفرينش حركت مي كند و حقايق و ارزش هاي ديني را ناديده مي گيرد، سقوط خواهد كرد و از تاريخ حذف خواهد شد. برخي بر اين اعتقادند كه: «هر كس اندك آشنايي با شرايط دنياي امروز داشته باشد، مي داند كه هر كشوري يا بايد به تاريخ مدرنيته بپيوندد يا از گردونه تاريخ خارج شود.» 1 در جواب اين عده بايد گفت از ديدگاه قرآن كريم ، منشا تحولات تاريخي و انساني ، وضع روحي و نفساني يعني انديشه و اراده مردمان يك جامعه است و نه شرايط تاريخي معين. انقلاب و دگرگوني دروني و روحي در انديشه ها و اراده و آرمان ها و اهداف بلند و انساني قادر است شرايط تاريخي جديدي را خلق نمايد. پس رهايي از سيطره مدرنيته شدني است.
اين را هم اضافه كنيم كه حساب جهان بيني و نظام ارزشي مدرنيته با حساب توسعه علمي و فناوري يكسان نيست و در اصل تاريخ صنعت قرن ها قبل از دوران مدرن آغاز شده است.
قرآن كريم خداوند را با نام هاي خالق ، عالم و بديع (نوپديد آور) ياد مي كند. پس دين با توسعه علمي و فناوري و نوآوري در چارچوب ارزش هاي الهي سازگاري دارد.
بر اساس آيات قرآني خداوند، فن و صنعت زره بافي. (انبياء، 80) ذوب فلزات (سبا، 10) و كشتي سازي (هود 37) را به پيامبران خود يعني حضرت داوود و حضرت نوح آموخته است. آيه ديگري داريم كه از سطح پيشرفته توسعه تكنيكي آبگينه ها حكايت مي كند: «به او گفته شد وارد قصر شو،و چون آن را ديد بركه آبي پنداشت و از دو ساق پايش جامه برداشت (سليمان) گفت آن قصري صاف و صيقلي از آبگينه هاست.» ( نمل ، 44)

دين به عنوان شكل سوم قانون تاريخي

دين به معناي «تسليم» شدن همه موجودات جهان هستي در برابر فرمان هاي الهي يا حاكميت «قوانين تكويني» در جهان ماده و حاكميت «احكام و قوانين تشريعي» در جامعه انساني است كه از طريق پيامبران الهي ابلاغ مي شود، است ، اما فرمان و قانون ديگري هم داريم كه بايد به نداي آن گوش داد و تسليم آن هم شد و آن قانون فطرت است. شهيد صدر دين را شكل سوم قانون تاريخي مي داند و مي نويسد: «شكل سوم قانون تاريخي كه قرآن در شناسانيدن آن اهتمام بليغ فرموده همان شكل گرايش ها و كشش هاي فطري است كه هر چند قاطعيت قوانين را ندارد و ظاهرا مي توان با آن ار در تحدي و مبارزه درآمد ولي دير يا زود حاكميت خود را ظاهر مي سازد... زناشويي صرفا يك قانون تشريعي نيست بلكه نتيجه قهري يك كشش فطري در زن و مرد است كه شريعت آن را در چارچوب ازدواج صورت قانوني و شرعي مي بخشد.
البته مي توان زير بار زناشويي نرفت و مدتي در برابر خواست هاي جنسي مقاومت كرد... ولي اين مقاومت ها و انحراف ها دوامي ندارد و فطرت سرانجام از در انتقام در مي آيد و حرف خود را بر كرسي مي نشاند. اين گرايش ها با نهاد آدمي سرشته شده است و نقش قانون يا سنت را ايفا مي كند.» 2 گرايش به دين جزء لاينفك سرشت و فطرت آدمي است و به همين دليل نقش فوق العاده اي در حفظ سلامت وي بازي مي كند. زيرا چنانچه اين خميره وسرشت سركوب و يا بدان بي اعتنايي شود، جاي خالي آن را انواع قهرمانان و خدايان ساختگي ، افسانه ها و انواع ايدئولوژي ها پر خواهد كرد و حاصل آن چيزي جز انساني مضطرب و شوربخت نخواهد بود.اين نشان مي دهد ايدئولوژي ها و افسانه ها نمي توانند جاي خالي معارف ، ارزش ها و قوانين تشريعي كه كاملا با نيازهاي خلقت و فطرت آدمي مطابقت دارد پر كنند.
از سويي اگر انسان فاقد فطرت ديني و اخلاقي يعني لوح سفيدي مي بود در آن صورت شناخت و ميل و گرايش و عمل به خوبي ها و ارزش ها و قوانين تشريعي يا تنفر و دوري از بدي ها و ضد ارزش ها و بي عدالتي ها مقدور نبود. از سويي ديگر فطرت هم به تنهايي و بدون ياري جستن از تشريع از درك و شناخت جزئيات و مصاديق خوبي ها و ارزش ها و قوانين عادلانه ناتوان است.
پس تشريع و فطرت لازم و ملزوم همند و دو روي يك سكه اند و هر كدام به تنهايي قادر به اداره زندگي آدمي نيستند. پس تكامل فرهنگ و تمدن بشري مديون قابليت انعطاف پذيري معيني از فطرت و سرشت آدمي با محيط است. زيرا چنانچه فطرت آدمي انعطاف پذيري بي حدي با فرهنگ و محيط جامعه داشته باشد، در آن صورت انسان مومي مي شد در دست قدرتمندان كه هر طور صلاح بدانند شخصيت وي را شكل مي دهند ودر آن صورت انسان معناو مفهومي نداشت.
انسان از ديدگاه قرآن داراي فطرتي است انساني ، ديني و اخلاقي كه ويژگي هاي خاص و انعطاف پذيري معيني دارد. چنين انساني اگر در فرهنگ و جامعه اي پرورش يابد كه با فطرتش مخالف باشد، فطرت ناچار واكنشي به صورت انواع اختلالات رواني ازخود بروز خواهد داد. از سويي چنانچه براي انسان ذات و فطرت ثابتي هم قايل باشيم نتيجه اش اين مي شود كه نظام اجتماعي يي كه بر اساس اين ذات و فطرت بنا شده است براي هميشه غير قابل دگرگوني خواهد بود. زيرا چنين انساني با چنين فطرتي هيچ گونه ميل و گرايشي براي تكامل و بهبودي شرايط زندگي در خود احساس نخواهد كرد.
در مقايسه ميان فطرت ثابت و فطرت انعطاف پذير و بدون حد و مرز، معلوم مي شود فطرتي كه قرآن به آن قائل شده ، فطرتي است شكننده و تا حد معيني داراي انعطاف. همين ويژگي خاص است كه به انسان معنا و مسووليت مي بخشد زيرا انعطاف پذيري فطرت تا حدي كه بينش و گرايش به خير و مبدا هستي را به كلي از دست بدهد پيش نمي رود و در نتيجه تحت هيچ شرايطي مسووليت از انسان سلب نمي شود. همين ويژگي خاص است كه تمدن و فرهنگ بشري را زنده نگه داشته است.
خداوند حكيم نظام جهان هستي را طوري طراحي كرده كه قوانين تكويني ، تشريعي و فطري هماهنگي كاملي با هم داشته باشند و همه اين قوانين سه گانه در نهايت مقصد واحدي را دنبال مي كنند و آن هموار كردن راه عبوديت و تقرب به مقام قرب الهي يعني هدف آفرينش است و سخر لكم ما في السموات و ما في الارض جميعا منه (جاثيه ، 13) روشن است فلسفه رام كردن موجودات آسمان و زمين كه در راستاي رفع نيازهاي مادي انسان صورت گرفته است ، تنها براي اين است كه زمينه مناسب بندگي خداوندي كه هدف خلقت است فراهم شود.
قوانين الهي چه تكويني و چه تشريعي و چه فطري ، همگي بر اساس اصولي ثابت و واقعي چون ، تقدير، تسويه (نظم) اجل ، حق يعني عدل ، راستي ، حكمت ، رحمت و هدفمندي بنا شده است و منشا آن تنها اراده عالمانه ، حكيمانه و مقتدرانه خداوندي است.
پس در نظام هستي ، بي نظمي ، ظلم ، تصادف ، دروغ و ناپاكي راه ندارد. بدون شك حيات انساني بر اساس اين اصول سامان يافته است. (البته اصول ديگري هم وجود دارد كه ما از آنها اطلاعي نداريم) انديشه هايي كه اين اصول را در زندگي مراعات نمايد حق و بالعكس انديشه هايي كه از قبول اين اصول سرباز مي زند باطل ناميده مي شود. اين است معيار نهايي خوب و بد، عدل و ظلم ، زشت و زيبا.
بنابراين اگر قانونگذاري ها و برنامه ريزي ها و حل وفصل مسائل بر اساس اين اصول گذاشته شود، لاجرم جامعه بشري خوشبخت خواهد شد.
ولي اگر به اين اصول اعتقادي نداشته باشد راهي جز قبول نسبيت گرايي باقي نخواهد ماند ونسبيت گرايي هم منجر به درهم آميختگي و عدم تشخيص مرزهاي حق و باطل ، عدل و ظلم و زشت و زيبا مي شود كه پيامدهايي جز بي نظمي و بي عدالتي در بر نخواهد داشت.

پانوشت ها:

1- هاشمي ، محمدمنصور، هويت انديشان و ميراث فكري فرويد، كوير، ص 390.
2- سيدمحمدباقر صدر، انسان مسوول و تاريخ ساز، ترجمه محمدمهدي فلادوند، ص 52 و 53 ، تهران ، چاپ. ..، انتشارات بنياد قرآن.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: دین شناسی
برچسب‌ها: دین شناسی